سلام
من بازم اومدم این دفعه با ماه های بهمن و اسفند
و باز هم این دفعه خودم این مطلب رو جمع کردم
بریم سر مطالب:
بهمن:
جشن بهمنگان:بهمن روز از بهمن ماه برابر با 2 بهمن در گاهشماری ایرانی
جشنی در ستایش و گرامیداشت بهمن در اوستایی «وُهومَنَه»و در پهلوی«وَهمَن» به معنی «اندیشه ی نیک» یا «بهترین اندیشه».
بخش نخست این واژه«وُهُو»از «وَنگهو»اوستایی که صفت است به معنی خوب و نیک ، که در فارسی هخامنشی «وَه وُ» و در سانسکریت «وَس وُ»خوانده میشود،در پهلوی «وِه» ودر فارسی «به» شده است.بخش دوم «مَنَه» برابر است با وازه ی سانسکریت «مَنَس»که در پهلوی «منیشن» و در فارسی «منش» شده است.در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می شده است که نام«دانگو»یا«دانگی»بر گرفته از همین سنت اشتراکی است .
برخی دیگر از آداب و رسوم این جشن: پختن نوعی دیگر ی آش به نام آش بهمنگان موسوم به دیگ بَهْمَنْجَنَه بسیار رایج و معمول بوده است. در این آش از هر
نوع حبوبات و سبزی و گوشت که موجود در آن فصل بوده ریخته و می پختند(آش شلقلمکار) در هر خوراکی از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید استفاده می کردند. این گیاه دارای خواص دارویی است و در روزگار باستان ایرانیان معتقد بودند که خوردن آن به تقویت حافظه بسیار کمک می کند. یکی از رسوم نیک این روز، آن بود که طی تشریفاتی به کوه و دشت رفته و گیاهان ویژه ای را که خواص دارویی داشت می کندند تا در طول سال مورد استفاده قرار دهندو هم چنین تهیه شیره ها و روغن های نباتی و ساقه ها و چوبها و برگ های سوزاندنی که بوی خوش پراکنده و گندزدا باشند در این روز انجام می شد. همچنین زرتشتیان در این روز از کشتار حیوانات سودمند و گوشت آنان خودداری می نمایند و برخی نیز در تمام روزهای بهمن ادامه می دهند. این جشن حامی مردان درستکار می باشد.
پیر شالیار:از سپندارمذ روز از بهمن ماه برابر با 5 بهمن در گاهشماری ایرانی از حدود 5 ام بهمن ماه مراسمی به نام «پیرشالیار» در اورامان تخت
(هورامان) کردستان و در کنار مرقد پیرشالیار برگزار می شود که سه روز به درازا می
کشد. در این مراسم از باغ پیرشالیار گردوهایی چیده شده و برای اهالی فرستاده می شود.آغاز مراسم روز چهارشنبه است. بامداد روز نخست دامداران دام های
نذری خود را می آورند و قربانی می کنند، گوشت قربانی در بین مردم تقسیم می شود و مقداری دیگر از گوشت ها برای تهیه ی غذای دسته جمعی، «آش جو» یا «هولوشینه تشی» به داخل خانه ی پیر برده می شود نیمروز روز دوم گروه های دف زن خود را آماده کرده و شروع به دف زنی می کنند. نوجوانان، جوانان و پیران دست در دست هم زنجیره ای بزرگ تشکیل داده و رقص دسته جمعی را آغاز می کنند و با حرکتی نمادین همبستگی همیشگی خود را به نمایش می گذارند. در هنگام رقص، افرادی نیز قصیده هایی از بر می خوانند و گروه بزرگ رقص هم لفظ «جلاله الله» را زمزمه می کنند. در این سه روز مردم هورامان تخت تمام کارهای خود را تعطیل کرده و فقط وقتشان را در این جشن باستانی صرف می کنند.در روز پایانی نیز مردم تا شب به رقص می پردازند و ساعاتی از شب را نیز در خانه ی پیرشالیار می گذرانند، که به این شب، شب نشست یا «شه وونیشتی» گفته می شود. در این شب سخنرانان به سخنرانی درمورد پیر شالیار و بحث های مذهبی و عرفانی می پردازند. بعد از آن سرودی یا قصیده ای خوانده می شود وپایان جلسه با دعا ختم می شود.
پیر شالیار:پیرشالیار فرزند جاماسب یکی از رهبران و مغان آیین زردشت بوده که در
اورامان میزیسته است ، وی مردی دانا و آگاه با طبعی روان بود . ایم مغ کتابی را به
نام مارفهتو پیرشالیار (معرفت پیرشهریار) به لجهه کردی اورامی به نظم در آورده
است مشتمل بر امثال و حکم و پند و اندرز با ذکر نکاتی چند از آداب و رسوم آیین
باستانی و تاکید و توصیه در جهت حفظ و نگهداری آن . نسخه این کتاب اکنون کمیاب است و فقط عبارات و ابیاتی از آن را برخی از مردم آن سامان در حفظ دارند و در مواردی به جای مثل به کار می برند .
(اوستا _آتش نیایش):جشن سده در نواحی مختلف با نامهای مختلفی شناخته میشود : در خراسان
«سَرِه»، در نواحی اراک «جشنچوپانان»، در خمین
«کُردِه»، در دلیجان «هَله هَله» و در بَدَخشان تاجیکستان به نام
«خِرپَچار». در فراهان، سنگسر سمنان، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شب زمستان میدانند.همانگونه که میدانیم در ایران باستان سال به دو بخش تابستان بزرگ «هَمَه» و زمستان بزرگ «زَیِنَه» تقسیم شده بود که هریک را چَهره مینامیدند. بخش نخست که تابستان است از آغاز فروردین تا آخر مهر، یعنی 210 شبانه روز و بخش دیگر که زمستان بزرگ است از آغاز آبان ماه تا آخر اسفند یعنی پنج ماه به اضافهی روزهای کبیسه و به عبارت دیگر در سه سال نخستین 156 روز و سال چهارم 157 روز بوده است. بنابراین سده عبارت است از 100 روز از آبان گذشته که سده یا سته نامیده میشود، یعنی 100 روز از زمستان گذشته است.
ابوریحان بیرونی در
«آثارالباقیه» مینویسد :
«... ایرانیان پس از آنکه کبس از ماههای ایشان برطرف شد، در این
وقت منتظر بودند که سرما از ایشان برطرف شود و دورهی آن به سر آید، زیرا ایشان
آغاز زمستان را از پنج روز که از آبان ماه بگذرد میشمردند و آخر زمستان ده روز که
از بهمن ماه میگذشت میشد... و اهل کرج این شب را «شب گَزَنه» میگویند، یعنی شبی که در آن گزیدن زیاد است و مقصودشان این است که سرما شخص را در این شب میگزد ...»
و در کتاب «التفهیم» نیز دربارهی نامگذاری جشن سده آورده است:
«... و اما سبب نامش چنان است که از آن تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب ...»
منوچهری دامغانینیز میگوید :و نیک بیامدست به
پنجاه روز پیش جشن سده، طلایهی نوروز و نوبهار برخی روایات پیدایش
سده را به اردشیر پاپکان و برخی دیگر به کیومرث نسبت دادهاند و گفتهاند چون عدد
فرزندانش به سد رسید، جشنی بزرگ برپا کرد و آتشی فراوان افروختند و آن را سده نام نهادند. از پیروزی فریدون بر ضحاک نیز خبر آمده است.خلف تبریزی در «برهان
قاطع» آورده است که :«کیومرث را سد فرزند از اناث و ذکور بود، چون به حد رشد و تمیز
رسیدند، در شب این روز جشن ساخت و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیار
برافروختند بدان سبب آن را سده میگویند.»
گوشه ای از مراسم سده:از بسیاری اشارات نویسندگان، مورخان و پژوهشگران، آشکار است که
جشنهای نوروز، سده و مهرگان، جشنهایی بوده است همگانی که با سرور و شادمانی و به صورت کارناوال برپا میشده است. مردمان هریک به فراخور توان به تهیهی هیزم و خار و خاشاک به ویژه چوب «گزمی» میپرداختند و پشتههایی از آنها فراهم میکردند و آتش میزدند، سپس با صورتکهایی بر چهره و دست افشانی و پایکوبی تا چندین روز با گریز از همهی قیود، به جشن و شادمانی مشغول میشدند. آتشها در بالای پشت بامها یا در دشتها و بلندیها روشن میشد، مراسم جشن سده علاوه بر آتش افروزیهای گسترده، با برپایی مجالس سور و سرور و میهمانیهای بسیار مفصل همراه بوده است. پس از مراسم آتش افروزی، نیز این میهمانیها ادامه داشته و بر سر خوان مینشتند و نوشخواری در حد
افراط از رسوم بوده است. مجالس رقص و موسیقی و آواز تا بامدادان به طول میانجامید
و روز پس از جشن، پادشاه و بزرگان به پذیرایی مینشستند.
طوبی شباط:پانزدهمماه شواط (شباط) عبری برابر با 14بهمن در گاهشماری ایرانی روز درختکاری یا جشن سال نو درختان در آیین یهودیان ایران، این
جشن با کشاورزی در ارتباط است، پس از نخستین باران زمستانی در روز 15 شباط برگزار می گردد.
بهار کردی -میانه ی زمستان:دی به مهرروز از بهمن ماه برابر با 15بهمن در گاهشماری ایرانی جشن میانه ی زمستان و گاهنباری فراموش شده که دلیل فراموشی آن دانسته نیست. با این وجود برخی دیگر از جشن های میانه ی زمستان، بازمانده ای از این
گاهنبار هستند.همچنین آغاز سال نو در تقویم های شمال غربی ِهندوکش در افغانستان امروزی، آغاز سال نو در تقویم های محلی لرستان، بختیاری و کردستان بنام «وَهار کردی».و همچنین هنگام جشن مهرگان «میر ما» یا «مهرماه» در تقویم
طبری.
بادروزی:بادروز از بهمن ماه برابر با 22بهمن در گاهشماری ایرانی جشنی به نام «بادروزی» یا «کژین» یا «بادبره» یا «باذ وره» در گرامیداشت باد، در اوستایی «واتـَه»، و ایزد نگاهبان آن با همین نام که از بزرگ ترین ایزدان ایرانی در باورهای «زَروانی» یا «زُروانی» بشمار می رفته است.کوشیار گیلانی در «زیج جامع» از آن به نام «باذ وره» یاد کرده است.این جشن نیز با بازار همگانی همراه بوده است و در آن روز ریسمان هایی از نخ هفت رنگ را به آغوش باد می سپرده اند.افسانه ای نیز درباره ی این جشن وجود دارد :گویند هفت سال در ایران باد نیامد، در این روز شبانی نزد کسری آمده و گفت : «دوش آن مقدار باد آمده که موی بر پشت گوسفندان بجنبید»، پس در آن روز نشاط کردند و شادی نمودند.
درندز:سیزدهمفوریه برابر با 24بهمن در گاهشماری ایرانیجشن آتش افروزی در میان ارمنیان ایران به نام «دِرِندِز» یا «ترانتاز»ارمنیان ایران این جشن را در نیمه ی زمستان و در شب 13 فوریه به نام «تیرن انداراج»(tearan andaraj یا
«دیارنداراج» با تشریفات خاص برپا می کردند و بعدها در ارمنستان «تِرانتاز» و «دِرِندِز» خوانده شد ولی مراسم کنونی این جشن هنوز شباهت های بسیار به مراسم جشن سده دارد.در ارمنستان باستان برای آتش، صفات زنانه و برای آب، فروزه های مردانه ای می پنداشتند. در افسانه های بسیار کهن ارمنی چنین آمده است که خدایان «آرامازد»(همان اهورامزدا) و «آستقیک» بر قله ی کوه پاقات نشیمن داشتند و کمی پایین تر از نوک کوه، جایگاه آتشی جاویدان و در پای کوه منزل چشمه ای بزرگ بوده است. پس آتش و آب خواهر و برادر بودند. بنابراین نه تنها آب و آتش بلکه خاکستر نیز مقدس شمرده می شد.این جشن رفته رفته صورت دینی به خود گرفت و در فرهنگ مسیحی ارمنیان، وارد شد و با برخی پیرایه ها در زمره ی جشن های کلیسای ملی ارمنی درآمد.اکنون ارمنیان هرساله این جشن را در غروب روز 13 فوریه برابر با
24 بهمن ماه به یادبود ورود مریم مقدس همراه با مسیح ِچهل روزه، به بیت المقدس و
استقبال از آن ها با افروختن آتش و آذین بندی گذرگاه با مشعل و چراغ، در کلیساها
جشن می گیرند.در این جشن، کـُپه های بوته را که در حیاط کلیسا می چینند و با
شمع افروخته ای که مقام روحانی ارمنیان از مهراب کلیسا می آورد، آتش می زنند.
هر کس پس از جشن درندز و در هنگام بیرون رفتن از کلیسا، شمع یا فانوس یا اخگردانی (مشعلی) را با آتش فروزان در حیاط کلیسا روشن کرده و به خانه می برد.
آفریجگان:انارامروز از بهمن ماه برابر با 30بهمن در گاهشماری ایرانیجشن آبریزگان دیگری که با نام «آفریجگان» نیز شناخته شده است.همچنین هنگام جشن مهرگان (میرما) در تقویم دیلمی و در گیلان.
اسفند:
آبسلان وجشن اسفندی:هرمزدروز از اسفندماه برابر با 1اسفند در گاهشماری ایرانی جشن «اسفندی» و هدیه به زنان در نیاسر کاشان، اقلید و
محلات؛ و پختن آش «اسفندی».آغاز سال نو در تقویم محلی نطنز، ساوه و کاشان.در فراهان معروف به «آفتو به حوت»(آفتاب در برج ماهی) همچنین جشن «آبسالان» یا
«بهارجشن» یا «جشن روباه» به مناسبت روان شدن جویبارها و طلیعه بهار. خجستگی دیدار روباه. (واژه ی «آبسالان» با «آبشار» و فشار آب ها در پیوند است.در متون کهن، هنگام این جشن به گونه های مختلفی آمده است که مانند بسیاری از دیگر دگرگونی ها ناشی از محاسبه ی زمان با تقویم های گوناگون و کبیسه
گیری های متنوع بوده است.همچنین روز جشنی به نام «کوسه سواری» یا «کوسه برنشین».مراسم نمایشی خنده آور که توسط مردی کوسه رو که بر درازگوشی
سوار بوده برگزار می شده است. کوسه خود را باد می زده و مردم به او آب می پاشیده اند.
جشن اسفندگان:سپندارمذروز از اسفندماهبرابر با 5اسفند در گاهشماری ایرانیروز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپندارمذ» نام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپِنـْـتـَه آرمَئیتی»(Spenta-Ârmaiti) می باشد و نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپنته» یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی» به معنی فروتنی و بردباری تشکیل شده است و معنی این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس است.این واژه در پهلوی «سپندارمت»(SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند»شده است.امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است. جشن «سپندارمذگان» یا «اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام «مردگیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران»(=هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی بکار رفته است.یکی دیگر از نام های این جشن نیز، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به مناسبت نقش مهم برزگران و کشاورزان در سبز کردن زمین و باروری زمین بوده است.
به بیان ابوریحان بیرونی، «اسفندارمذ» ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درست کار بوده. به همین مناسبت این روز، عید زنان به شمار می رفت. مردم به جهت گرامیداشت، به آنان هدیه داده و بخشش می کردند. زنان نه تنها از هدایا و دهش هایی برخوردار می شدند، بلکه به نوعی در این روز فرمانروایی می کردند و مردان باید که از آنان فرمان می بردند.گردیزی نیز در کتاب زین الاخبار خود به واژه ی «مردگیران» اینگونه اشاره کرده است که از این جهت این جشن را مردگیران می گفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مرد زندگی خود را برمی گزیدند.هنوز نیز در برخی از گوشه های ایران زمین مانند اصفهان، پهله، ری و دیگر شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران، مراسم جشن اسفندگان همچون گذشته برگزار می شود، در این روز بانوان لباس و کفش نو می پوشند، زنانی که مهربان، پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بوده اند و در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به جامعه تحویل داده اند مورد تشویق قرار می گیرند و از مردهای خود پیش کش هایی دریافت می کنند. آن ها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران وظایف جاری زنانه را در خانه به عهده می گیرند.
جشن«وخشنکام»:آبانروز از اسفندماه برابر با 10 اسفند در گاهشماری ایرانی جشن «وَخشنکام» در گرامیداشت رود «آمودریا» یا «جیهون»، بزرگ ترین رود سرزمین های ایرانی.این نام از بزرگ ترین شاخه ی آمودریا بنام رود
«وخش» برگرفته شده است. ابوریحان بیرونی «وخشنکام» را
«فرشته جیهون» می داند و می بایست با «اَناهیتـَه» یا «آناهید»
اینهمانی داشته باشد.
نوروز رود ها:فروردین روز از اسفندماه برابر با 19 اسفند در گاهشماری ایرانی جشن «نوروز رودها»، گرامیداشت، لایروبی و پاکسازی رودها، کاریزها
و چشمه ها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.
جشن گلدان:بهرامروز از اسفندماه برابر با 20 اسفند در گاهشماری ایرانی جشن «گلدان» یا «اینجه»، روز آماده سازی و کاشت گل ها و گیاهان در گلدان ها و نیز جشن درختکاری.
بیست وششم اسفند:اشتاد روز جشن «فروردگان»،جشنی در یادکرد و بزرگداشت روان و فروهر در گذشتگان در این روز و تا پایان سال. این نام به گون های «فرورگان/فروردگان»نیز در آمده است.
چهارشنبه سوری:برابر با شب آخرین چهارشنبه ی سال جشنی به نام «چهارشنبه سوری» یا «جشن شب سوری» در سراسر سرزمین های ایرانی
همراه با آتش افروزی و پریدن از روی آن و مراسمی ویژه برگزار می شود.«دل هر ایرانی آتشکده ای است»
پیشینه ی جشن چهارشنبه سوری:
از دیرباز تا کنون، آتش در نزد ایرانیان از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار بوده است و بیشتر جشن ها و آیین ها پیوند نزدیکی با آتش داشته و دارند. گمان می رود که جشن چهارشنبه سوری نوع تغییر یافته ای از گاهنبار «همس پت میدیم
گاه» ششمین و آخرین گاهنبار سال است. بخش نخست این واژه یعنی «همس» از«هم» به معنی گرما و تابستان در زبان اوستایی گرفته شده است و واژه ی همس پت میدیم روی هم به معنی برابر شدن روز و شب و آغاز گرما است و این گاهنبار در روز نخست پنجه ی پایان اسفندماه برگزار می شده است.در هیچیک از متون باقیمانده ی پیش از اسلام اشاره ای به جشن چهارشنبه سوری نشده
است. در اوستا، کتیبه های عیلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت های مورخان یونانی درباره ی ایران نیز درباره ی جشن چارشنبه سوری سخنی گفته نشده است.متون دوران پس از اسلام نیز در این باره تقریبا ساکت بوده اند، حتی در آثار محقق دقیقی همچون «ابوریحان بیرونی» نیز درباره ی آن توضیحی داده نشده است. اما برخی اشاره ها در تعدادی از متون کهن، نشان دهنده ی این است که گویا چارشنبه سوری نه تنها برگزار می شده، بلکه از آن به عنوان «عادت قدیم» نیز نام برده شده است.نخستین و کهن ترین کتابی که در آن به چنین آتش افروزی اشاره شده است، کتاب «تاریخ بخارا» نوشته ی ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (286 تا 358 هجری قمری) است. در این کتاب که به نام «مزارات بخارا» نیز شناخته می شود، واقعه ای به شرح زیر از میانه ی سده ی چهارم و زمان «منصور بن نوح سامانی» نقل شده است :
«... و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال
سیسد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آن گاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون «شب سوری» چنان که «عادت قدیم» است، آتشی عظیم افروختند. پاره ای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت.»در این روایت هرچند به صراحت به زمان برگزاری جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و نیز «شب سوری» گویا اشاره به مراسم چارشنبه سوری دارد که شاید در آن زمان، انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبیت نشده بوده است.
دومین متن کهن که اشاره ای هرچند غیر مستقیم به جشن چارشنبه سوری
دارد، شاهنامه ی فردوسیاست. در داستان بهرام چوبینه با «پرموده»
پسر ساوه شاه آمده است که هنگامی که هر دو سپاه آماده ی رزم بودند، ستاره بینی
بهرام را پند می دهد که :
ستاره شمر گفت بهرام را که در «چارشنبه» مزن کام
را
اگر زین بپیچی گزند آیدت همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بُد
درمیان سپاه از این روی و زان روی بُد رزمگاه
بشد «چارشنبه» هم از
بامداد بدان باغ که امروز باشیم شاد
ببردند پر مایه گستردنی می
و رود و رامشگر و خوردنی
.
.
.
-ز جیهون همی آتش افروختند زمین و
هوا را همی سوختند
درباره ی این سروده های شاهنامه ذکر چند نکته ضروری است :
نخست اینکهبر مبنای واژه نامه ی
«فریتس وُلف»، در سراسر شاهنامه به جز یکشنبه و چارشنبه، روز دیگری از هفته نام
برده نشده است و تنها باری که از چارشنبه یاد شده، در همین داستان و همین جشنی است
که در زمان بهرام چوبین انجام شده و این کهن ترین یادکرد جشن چارشنبه در متون است.
هرچند که زمان سرایش شاهنامه چند دهه پس از تاریخ بخارا بوده است، اما موضوع داستان
به سدها سال پیش از آن باز می گردد.
دوم اینکهآوردن نام چارشنبه در داستان بهرام چوبین خود دلیل دیگری است که روزهای هفته در ایران باستان وجودداشته است.
سوم اینکهبرخلاف اعتقاد عربان که
روز چارشنبه را نحس و بدیُمن می پنداشتند و این اعتقاد در آثار جاحظ و حتی منوچهری دامغانی نیز راه یافته است، اما ایرانیان نه تنها این روز، بلکه هیچ روز و زمان
دیگری را نحس نمی پنداشتند و بخصوص چارشنبه را «گاهِ کام و جشن» دانسته اند.این جشن با «آب» نیز در پیوند استو در برخی
نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزه های آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد چارشنبه سوری تا پایان روز به آب تنی در چشمه ی کنار آرامگاه سعدی می پردازند و پسانگاه پسران و مردان آن را ادامه می دهند.در آذربایجان (و نیز در جمهوری آذربایجان کنونی (اَران)) جشن
چارشنبه سوری در هر چهار چارشنبه ی اسفندماه برگزار می شود. برخی جشن چارشنبه سوری را به دلیل نبود روزهای هفته در ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد می کنند در حالی که این پندار درست به نظر نمی رسد. هرچند که از دلایل و دیرینگی چارشنبه سوری آگاهی چندانی در دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام روزهای هفته در ایران باستان در دست است و از جمله در شاهنامه ی فردوسی هم به نام روزهای هفته و هم به جشن آتشی در
«چارشنبه روز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال می رود که این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانه تکانی پایان سال و پاکیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیز بر خلاف برخی پندارها بهیچ وجه بی احترامی به آتش نیست، بلکه این کار بگونه ای نمادین برای سوزاندن و پاک کردن همه ی بدی ها و نادرستی ها و کدورت ها انجام می شود. سرودها و ترانه های معروف چارشنبه سوری نیز به این نکته اشاره دارند.
گستره ی برگزاری جشن چهارشنبه سوری
در همه ی سرزمین های ایرانی در فاصله ی پنج هزار کیلومتری کردستان
تا چین، آیین جشن چهارشنبه سوری به همراه مراسم جانبی بسیار متنوع و زیبای آن و سرایش ترانه های شادی بخش و جشن و پایکوبی برگزار می شود. گستره ی برگزاری این جشن حوزه ی حضور فرهنگ ایرانی را نشان می دهد. این گستره نه تنها کشور ایران بلکه از سرزمین های شرق عراق و شمال آن (کردستان غربی)، شمال سوریه، شرق ترکیه، جنوب روسیه (داغستان و چچنستان)، آذربایجان و قفقاز، ارمنستان، غرب پاکستان، افغانستان، جنوب ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، غرب و شمال هند وغرب چین تشکیل می
شود.
مراسم شب چهارشنبه سوری
در شب چهارشنبه سوری، به جز روشن کردن سه یا هفت کوپه آتش به یاد
سه پند بزرگ ایرانیان، «اندیشه ی نیک»، «گفتار نیک»، و «کردار نیک» و یا هفت
امشاسپند «هرمزد»، «وهومن»، «اردیبهشت»، «شهریور»، «سپندارمذ»، «خورداد» و
«امرداد»، مراسمی ویژه ای نیز برگزار می شود مانند :
آتش افروزی بر فراز خانه ها و بلندی ها، خانه تکانی پیش از
چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه ی نو، خرید اسفند (اسپند دانه)، چراغانی، تهیه و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، فال گوش ایستادن، فال کوزه، ریختن آب قلیا و آب دباغ خانه به گوشه و کنار خانه، به صحرا رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، قاشق زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن قفل به گردن یا گوشه ای از چادر، نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته ها در چاه قدیمی، کمک خواستن از «چهارشنبه خاتون»، رنگ کردن خانه با گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژه ی چهارشنبه سوری و ...
گزیده ای از مراسم ویژه ی چهارشنبه سوری در جای جای ایران
مراسم قاشق زنی که تقریبا در همه ی سرزمین های ایرانی
برگزار می شودبدین گونه است که مردم و بعضا کودکان کاسه و قاشق را به هم
کوبیده و در پشت در پنهان می شوند و صاحبخانه نیز تخم مرغ یا تنقلاتی داخل کاسه می گذارد. قاشق زنان چه مرد چه زن اغلب خود را با چادر می پوشانند.در تاجیکستان و ازبکستان، در بخارا و سمرقند و
شهر سبز، در شب چهارشنبه سوری همه ی مردم شستشو می کنند و مردان پس از تراشیدن موی سر خود از روی بوته ی آتش فروزان می پرند و می گویند : «روی پاک از تو، دامن پاک از ما»
در بدخشان و شمال افغانستاننیز دختران موی سر
خود را به چهل رشته تقسیم کرده و آن را می بافند و در انتهای رشته ی موها تـَرکه ی
ظریفی می بندند تا تمام چهل رشته به ترتیب در کنار یکدیگر قرار گیرند و هنگام پریدن
از روی آتش می گویند : «به روی مبارکت گردم. زردی مرا گیر و سرخی ات را بده». در
بعضی از دهات درواز بدخشان از شب تا بامداد نوروز برگرد آتش می نشینند و می
رقصند.در غرب چین در شهرهای یارکند و تاشغورقانو نیز
در کاشغر مردم در اطراف درخت کهنسالی که آن را یادگار آرش تیرانداز و آن جا را مرز
ایران می دانند، آتش می افروزند و می گویند «زیان و زحمتمان را افشاندیم و سوزاندیم».در آذربایجان، جعبه های کوچکی با کاغذهای رنگین
به شکل کجاوه درست کرده و ریسمانی به آن می بندند و از روزن سقف خانه یا پنجره به داخل آویزان می کنند، صاحب خانه نیز شیرینی و خوراکی های را که از پیش آماده کرده درون این کجاوه ها می ریزد.در روستای هشترود مراغه، هفت سنگ بر پیرامون بام خانه می چینند و در میان بام، آتش را در کنار کاسه ی آبی برمی افروزند و پس از پایان مراسم، کاسه ی آب را بر سر خانواده یا همسایگان خالی می کنند و برای آنان با گفتن «زندگی تان به روشنی درآید» زندگی خوب و روشنایی آرزو می کنند.
در بسیاری از روستاهای استان مرکزیایران
جوانانی که نامزد دارند از روی بام خانه ی دختر، شال خود را پایین می کنند و دختران
در گوشه ی آن شال شیرینی و تخمه می پیچند. این رسم را «شال اندازی» می گویند.در کرمانشاهزنان آبستن با آوردن هیزم برای آتش
چهارشنبه سوری، باور دارند که هر چوبی که در آتش می گذارند پلیدی ها و وقایع ناگوار
را از فرزندشان دور می کنند.
مردم شاه آباد (اسلام آباد) استان کرمانشاه،
چهارشنبه سوری را جشن پیروزی کاوه ی آهنگر بر ضحاک می دانند و هر ساله به پاس این
پیروزی در کوه های پیرامون شهر و روستا آتشی بزرگ برافروخته و با خواندن آوازهای
گروهی و جشن و پایکوبی تا نیمه های شب بر گرد آتش می چرخند.
زرتشتیان روستای مریم آباد یزدنیز بر این
باورند که آتش چهارشنبه سوری، آتشی است که «منیژه» به هنگام کوشش برای رهایی «بیژن» از چاه، بر سر دهانه ی چاه روشن کرده است.در خراسانهر خانواده چهارشنبه سوری را با سه یا هفت بوته ی آتش آغاز کرده و همه ی اعضا خانواده از روی آتش می پرند و می خوانند :
«آل به در، بلا به در، دزد به در و حیز از دهات به در» و پس از پایان مراسم آتش را
به حال خود می گذارند تا خاموش شود و آب ریختن و دمیدن بر آتش را گناهی بزرگ می دانند.
در روستای آزادور در دشت جوین خراساننیز، سبزه
ی نوروزی را در بین بوته های آتش قرار داده و از روی آن هم می پرند در حالیکه آیینه
و کاسه ی آبی نیز در کنار آتش به چشم می خورد.
در بین ترکمنان بجنورداز این شب به نام
«چارشنبه ی سنگین» یاد می شود و در این شب بین همسایگان و آشنایان، آش رشته و نان
روغنی و آبگوشت پخش می کنند.
در هرات و بلخ دیگر شهرهای افغانستان، خاکستر
چارشنبه سوری را دختری جمع کرده و در کنار روستا می ریزد و هنگام بازگشت در می زند
و اهل خانه می پرسند کیست ؟
دخترک می گوید منم.
می پرسند از کجا می آیی
؟
می گوید : از عروسی.
می پرسند چه آورده ای ؟
می گوید : تندرستی.
در روستای زرتشتی نشین قاسم آباد یزدنیز پس از
مراسم چهارشنبه سوری مراسم «چک و دوله» برگزار می شود. به این ترتیب که یک دولچه ی
(سطل) کوچک را برمی دارند و درون آن کمی آب همرا با آویشن و برگ سبز می ریزند. هرکس
آن جا هست چیزی از خودش مانند انگشتر و ... را درون آن می اندازد، پس از آن روی
دولچه را با پارچه ی سبزی می پوشانند و یک دختر نابالغ را در میان جمع خود نشانده و
این دولچه را به دستش می دهند. دخترک اشیا را یکی یکی در مشت خود پنهان می کند و
بیرون می آورد و یک نفر دیگر دو بیتی هایی را می خواند و پس از خواندن دو بیتی
دخترک شیئ را نشان می دهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر خود می رسد.
در تهران، زنان با حبوباتی که از راه قاشق زنی
گردآوری کرده اند، آشی می پزند با نام «ابودرد» و باور دارند که این آش علاج همه ی
بیماری ها است. همچنین در این شب دختران گوشه ی روسری یا چادر خود را گره می زنند و
در بیرون خانه به نخستین کسی که برسند می خواهند که این گره را بگشاید تا گره های
سال آینده باز شود.
آجیل چهارشنبه سوری
آجیل چهارشنبه سوری نیز همچون همه ی جشن های ایرانی جز ضروریات
سفره ی شب چهارشنبه سوری می باشد که از هفت نوع میوه ی خشک و برنج، عدس، خرسِه، نخود، تخمه ی آفتابگردان، تخمه کدوی بو داده، کشمش و گردو تهیه شده و در هر خانواده باید آن را تهیه می کرد و به نام هفت امشاسپند در سفره ی چهارشنبه سوری می گذاشتند. از این آجیل همه ی اعضای خانواده برای شگون و تندرستی می خوردند، سپس درکوزه ی کهنه ی سال پیشین مقداری آب ریخته از بالای بام به زمین می انداختند زیرا می گفتند که فروهرها از کوزه ی نو دیدن خواهند کرد و از آب آن کوزه ی کهنه که به معنی روشنایی بود در خانه آن ها پاشیده می شد.
در زمان ساسانیان به جای آب سکه هایی را درون کوزه می انداختند و آن را از پشت بام به زمین پرتاب می کردند به منزله ی این که روزی و برکت برای آنان نازل شود.
با تشکر و خسته نباشید از خود عزیزم